نارنج


March 03, 2006

زمستان برفهای ته سفره اش را می تکاند. برف می آید با سردی و سفیدی و سنگینی ... با سکوت.
آرام می روم و می آیم. با تو کمتر حرف می زنم. موزیک هم فقط با هدفون گوش می دهم. که هیچ صدایی این سکوت را نشکند. بغض بیصداست. نوشتن هم.
برف می آید به یاری و می پوشاند و خفه می کند.
جای پا.
صدای دور شدن قدم ها.


........................................................................................


counter create hit