●
رویاهای شب تابستان زود تارومار می شوند
چوب رهبر فرود می آید
و آواز دسته جمعی پرنده ها
که باورکردنی نیست ولی هرگز قضا نمی شود
حتی پس باران
این فصل که می رسد خواب من هشیارتر است از بیداری هایم
تو رد می شوی
پرنده ها مچ ات را می گیرند
زیر قولت زده ای باز ...
●
بهار، تابستان، پائیز، زمستان و بهار
...تابستان؟
●
دیدی دنیامو؟ نزدیکترین تپه ها و باریکترین پسکوچه ها و قشنگترین پنجره ها و پرصداترین پرنده ها وبی پدرمادرترین سربالایی ها و سردترین شبهای تابستون و بیعارترین آسمون وبهترین دوستها و گس ترین شراب دنیا رو ... و تنها مغازه ای تو دنیا که دوچرخه و چرخ خیاطی رو کنار هم می فروشه؟!
دیدی کافه کم نیاوردیم برای حرفهامون؟